ارک
قوجا شرقين قوجالمايان احتشامی
قان بويالی شافاقلارا
اوموز وئره ن
ياشيل يوردون اوجا دامی
دوننيمين
دايانيشي
بو گونومون ديره نيشي
اييلمه ين قامت ايلن
وارليقيمين يوکسه ليشي
خان ساوالان ساغدوشوندا
سلطان سهند سولدوشوندا
آل ياناقلی قوچ آينالی قارشيسيندا
ميدان اوخور تالانلارا
وقت سيز اسن خزانلارا
اوووج اوووج تورپاغيلن
يرپاخ يرپاخ نيسگسل اولان باهاريلن
عصيرلره سينه گلن ووقاريلن
اياقدادير آلديرمادان دويوشلری
آنلی آچيق باشی اوجا
اياقدادير
اياقدادير يخيلمايان ائل داياغی
ايگيرد قالا
اسماعيل جميلي
سوز ارک
شهريارا تخت
جمشيدي دگر
روبه ويرانيست
درشهرت نگر
ارک زيبا و بلند و استوار
خيره
درشهريست بی مهر و
فکار
ارک تبريز آن
عزيز روزگار
درشکسته
پير و خسته بی قرار
آن بلندای بزرگ شهر
ما
تابه کی سوزد به جهل و قهرما؟
قلعه همت به اعصارو قرون
ای عجب مانده کناری مدفون!!
جان به درکرد زقاجارو تزار
به کناری شده دور از انظار
دور بر" ديواربرليني"بلند
گويا شيريست دربند کمند
سينه ای زخمی ز
توفان و تفنگ
قرنها رنجيده
از بيل و گلنگ
صحنه گاه جلوه ای عشق
وشکوه
سينه ای خونباراز
سرخاب کوه
آن که بر
کسری بکردی نيشخند
حال
بين در بند فولاد و کلند
بر مداين گوياخنديده
بود
طاق و ايوانش
به هم پيچيد زود
پيشتازه عرصه جنگ و ستيز
يكه و تنها شده مردم گريز
آن بلا گردان تبريز
کهن
از برای قامتش دوزد کفن
شاهکار روس آن کاخ هنر
شد تباه از روی آن افراد شر
شير و خورشيد
و نمايشگاه و
باغ
جمله بر خاکند صد افسوس و
داغ
پير مرد عرصه ای
مردانگی
اين زمان اورده
رو در کهنه گی
قرنها اورا بود چون هفت خان
رتر از رستم بود هفتاد جان
مرحبا ای گوژپشت شهر ما
خم نگشتی زير پتگ
ضربه ها
مرحبا ای قهرمان بی سپر
تازيان از توپ
داری بر کمر
روزگاری داشتی گويا
سه در
دربه در
بستند ای پر درد سر
او برای جان ما می کرد سور
ما به جای حفظ آن کنديم
گور
علی .ب تورک
نظر لرينيز!